این تصاویر، روایتِ بخشی از جنایاتِ ثبتشده در تاریخِ بشر به تألیفِ یک دیکتاتور، علیه یک قومِ سرکوبشده است. صدام حسینِ چکمهپوش، یکی از اسطورههایِ سوسیالیسمِ نوگرایِ ستیزهجویِ خَشِن در تاریخِ سیاستِ رادیکالِ معاصر بود که در دور زدنِ مقبولیتِ عمومی با تکیه بر کودتای نظامی، نقشِ مهمّی ایفا نمود، و با توسّل به زورِ نامشروعش، سوژههای جنایی-درامِ ماندگاری را برای کُردها رقم زد؛ طوریکه از هر تصویرِ ثبتشده از آن جنایات، میتوان به تکوین و تدوینِ غمنامههایِ غمافزایِ درازسطری برای این قومِ محرومِ رنجدیدهی از متنراندهشدهی حاشیهنشینِ تاریخ پرداخت.
آنچه که بشر پس از خروج از جنگل برای خود حفظ کرد،«زور» بود. به زعمِ زورمندان، «زور» تنها وسیلهی فردیِ حفظِ منفعت است که باید به وسیلهی قوانینِ طبیعت توجیه شود و به وسیلهی نظامها، ارزشها و روابط به عنوان یک قانونِ طبیعی بر همنوعان، تحمیل گردد. این «زور»، روزگاری وسیلهی طبیعیِ حفظِ بقا بود، وسیلهی رهایی از قدرتهای مهارشدهی متجاوز به طبیعت بود، وسیلهای برای تحصیلِ نان بود.
اما همین «زور» به تدریج، کَمَرِ همّت به آمیزشِ همزمان با«فکر» و «حرص» و «طمع» و «هوس» بست و کارکردِ دفاعیاش در برابرِ طبیعت را به حالتِ حمله و تجاوز به طبیعت درآورد.گرچه حمله به طبیعت برای بشر،موجبِ شناخت او نسبت به قوانینِ طبیعت میشد اما چون بشر، همنوعِ خود را نیز جزئی از طبیعت قلمداد نمود فلذا در روابط انسانی، «زور» از جنبهی دفاعی به حالتِ تعرّض و تجاوز درآمد.
وقتی تعرّض و تجاوز به همنوعان برای بشر، سهل افتاد طولی نخواهد کشید که بابِ خودکُشیِ غیررسمی تا زمانِ رسمیت، گشوده خواهد شد. از اینروست که قرآن نیز در آیهی ۳۲ سورهی مائده، دِگرکُشی را تبلورِ آشکارِ فساد و سرآغازِ خودکُشیِ فردی و عمومیِ همنوعان قلمداد میکند. در امتدادِ آسیبشناسیِ خودکُشیِ ناخواستهی برخاسته از دِگرکُشیِ خودخواسته، «پوچی و خودکُشیِ» آلبر کامو در ذهن متبادر میگردد که «خوره در درون آدمیست و در همانجاست که باید به دنبال آن گشت.
باید این بازیِ مرگباری که روشنبینیِ وجود را به گریز از نور میکشاند دنبال کرد.» وقتی به آخرین برگِ سرگذشتِ حیاتِ صدام پس از آنهمه جنایت میرسم، با «مجازاتِ اعدامِ» مارکس که حاوی نقلی از فلسفهی حقِّ هگل است همدل میشوم که «مجازات، حقِّ مُجرم است. این عمل، ناشی از ارادهی خود اوست. مُجرم، تجاوز به حق را به عنوانِ حقِّ خود اعلام میکند. جُرمِ او نفیحق است و مجازات، نفیِ این نفی است و در نتیجه تأیید حقّی است که مُجرم، خود آن را موردِ پشتیبانی قرار داده و بر خویشتن تحمیل کرده است.»
نظرات
یادکردن از وقایعی همچون فاجعهی بمباران شیمیایی حلبچه و بزرگداشت شهادت ٥ هزار نفر و دە هزار انسان مصدوم و کنشگری مثبت در راستای ریشەکن کردن باتلاق خشونت، وظیفەای اخلاقی، انسانی و ایمانی است. قلمتان روان و در نوشتن حق رساتر باد!